معرفی فیلم و سریال: ازنفس‌افتاده – Breathless

به‌یاد ژان لوک گدار کارگردان، فیلمنامه‌نویس و منتقد سینماییِ فرانسوی_سوئیسی و از پیشگامان موج نوی سینمای فرانسه

آرام روانشاد – ایران

کارگردان: ژان لوک گُدار (Jean-Luc Godard)

بازیگران: ژان پل بلموندو، جین سیبرگ، دنیل بلونژه، ژان پیِر ملویل

برندهٔ خرس نقره‌ای برای بهترین کارگردان جشنواره فیلم برلین (۱۹۶۰)

ازنفس‌افتاده (Breathless)، نخستین فیلم بلند داستانی ژان لوک گدار، کارگردان نامی فرانسوی، است که سال ۱۹۶۰ ساخته شد. این فیلم از مشهورترین آثار موج نوی سینمای فرانسه و معروف‌ترین فیلم گدار است. شیوهٔ آوانگارد فیلمسازی گدار، به‌ویژه استفادهٔ جسورانه‌اش از جامپ‌کات در این فیلم بسیار موردتوجه قرار گرفت. این فیلم در اولین اکرانش در فرانسه، نظر بیش از دو میلیون تماشاگر را به خود جلب کرد. این فیلم از آن زمان در نظرسنجی‌های مجلهٔ سایت اند ساوند (Sight & Sound) از فیلمسازان و منتقدان، در زمینه‌های مختلف به‌عنوان یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته شده‌ است. در ماه مهٔ ۲۰۱۰ و هم‌زمان با سالگرد پنجاه‌سالگی فیلم، نسخهٔ کاملاً ترمیم‌شدهٔ این فیلم در ایالات متحدهٔ آمریکا اکران شد.

داستان فیلم

میشل پوکارد بعد از آنکه ماشینی را می‌رباید، پلیسی که او را دنبال کرده به قتل می‌رساند و به‌همین دلیل تحت تعقیب قرار می‌گیرد. در همین حال، میشل پیش دوست‌دختر آمریکایی خود به‌نام پاتریشیا که یک روزنامه‌نگار پرشور است، می‌رود. او در حالی‌که سعی می‌کند رابطه‌ای دوباره با دوست‌دختر خود برقرار کند، به‌دنبال پولی برای سفرشان به ایتالیا است، اما…

دربارهٔ فیلم

ژان لوک گدار کارگردان، فیلمنامه‌نویس و منتقد سینماییِ فرانسوی_سوئیسی که از پیشگامان موج نوی سینمای فرانسه شناخته می‌شد، ۱۳ سپتامبر در سن ۹۱ سالگی درگذشت. به‌گفتهٔ یکی از نزدیکان گدار، او خودش خواسته است که اُتانازی (euthanasia) شود. 

گدار در سال ۱۹۳۰ در خانواده‌ای سوئیسی و ثروتمند در پاریس به‌ دنیا آمد. پدرش ژان پل گدار پزشکی فرانسوی بود که تابعیت سوئیس را پذیرفته بود و مادرش دختر بانکدار ثروتمندی بود. با شروع جنگ جهانی دوم خانوادهٔ او را به سوئیس فرستادند و او آن دوران را با مطالعه و سفر سپری کرد.

گدار در پایان دههٔ ۴۰ به فرانسه آمد و در دانشگاه سوربن در رشتهٔ مردم‌شناسی تحصیل کرد، اما چندی بعد به سینما علاقه‌مند شد. در آن دوران با دوستان خود ازجمله کلود شابرول، فرانسوا تروفو، اریک رومر و ژاک ریوت در رشتهٔ سینما به مطالعه پرداختند. وی در دههٔ ۱۹۵۰ چند فیلم کوتاه ساخت و با ساختن این فیلم‌های کوتاه به پختگی کامل رسید و به همگان نشان داد که آمادهٔ ساختن فیلم بلند است. محال است عاشق سینما باشی و در لیست فیلم‌های موردعلاقه‌ات «ازنفس‌افتاده» و کلاً فیلم‌های گدار نباشد. گدار یکی از پیشگامان جنبش سینمایی موج نوی فرانسه بود که بی‌شک می‌توان او را تأثیرگذارترین فیلمساز فرانسویِ دوران پساجنگ نامید. او برخلاف بسیاری از فیلمسازان اروپایی هرگز به ساختن فیلم در هالیوود تن نداد و همیشه به سینمای مستقل اروپا وفادار ماند. گدار با شیوهٔ منحصربه‌فرد خود در روایت، تدوین، صداگذاری و فیلم‌برداری، سینما را متحول‌ کرد. مرگ او، مرگ یک فیلمساز عادی نیست. به‌همین مناسبت در این شماره به مهم‌ترین فیلم او که از قضا اولین فیلم بلند داستانی‌اش نیز است، می‌پردازیم. اما قبل از آن خیلی کوتاه اشاره‌ای به موج نو در سینما خواهیم کرد.

موج نو، انقلابی در سینما بود که سینمای فرانسه و به‌دنبال آن سینمای جهان را متحول کرد. بعد از جنبش موج نوی فرانسه و تحت‌تأثیر آن، جنبش سینمایی موج نو در کشورهایی چون برزیل، ژاپن، آلمان و ایران با شکل‌ها و درون‌مایه‌های متفاوت پدیدار شد. موجی که تأثیر آن تا امروز نیز همچنان باقی است و هرگز کهنه نخواهد شد.

موج نوی سینمای فرانسه جنبشی متشکل از ده‌ها فیلمساز و منتقد با گرایش‌های فکری و فلسفی و سلیقه‌های هنری و سینمایی متفاوت بود که اغلب آن‌ها از نویسندگان کایه‌ دو سینما* بودند و مهم‌ترین وجه اشتراکشان، مخالفت آن‌ها با شیوه‎های کهنه و سنتی فیلمسازی بود.

ایدهٔ اصلی «ازنفس‌افتاده» بر اساس مقاله‌ای در روزنامه بود که فرانسوا تروفو، از فیلمسازان برجسته فرانسوی موج نو، در بخش حوادث روزنامه خواند. شخصیت میشل پویکارد بر اساس زندگی واقعی شخصی به نام میشل پورتیل و دوست‌دختر روزنامه‌نگار آمریکایی‌اش، بورلی لینت، است. در نوامبر ۱۹۵۲، پورتیل ماشینی را برای ملاقات با مادر بیمارش در لوهاور دزدید و در نهایت یک پلیس به‌نام گریمبرگ را کشت.

ژان لوک گدار زمانی به شوخی و جدی گفته بود که برای ساختن فیلم یک دختر و یک تفنگ کافی است و البته در گفتن این جمله نگاهی به فیلم‌های نوآر و وسترن آمریکایی هالیوود داشت که پیشگامان موج نوی فرانسه و ازجمله خود گدار با عشق و البته نفرت به آن نگاه می‌کردند و این یکی از جالب‌ترین پارادوکس‌های سینمای موج نویی‌ها بود که در عین عشق ورزیدن به سینمای کلاسیک، معتقد بودند آن شیوه دیگر کهنه شده و باید تغییر کند، و گدار همین کار را هم با ساختن فیلم «ازنفس‌افتاده» کرد. او تغییری بزرگ در سینما پدید آورد.

ازنفس‌افتاده، فیلمی پست‌مدرن است. کاراکترهای این فیلم خصیصه‌هایی دارند که برای همیشه در یاد می‌مانند، برای مثال حرکت انگشت میشل (با بازی ژان پل بلموندو) روی لب‌هایش از خصیصه‌های اوست تا جایی که هرگاه ببینیم کسی این حرکت را انجام می‌دهد، یاد میشلِ ازنفس‌افتاده می‌افتیم. همان‌طور که حالت‌های حسی مختلف صورت کاراکتر پاتریشا نشان از دقت فیلمساز در پرداخت شخصیت او دارد و باعث می‌شود که همواره او را زنی غیرقابل‌پیش‌بینی و شاید دورازدسترس ببینیم.

دوربین روی دست در فضاسازی و شناخت و درک کاراکتر بسیار به ما کمک می‌کند. پلان‌هایی که در ارتباط با میشل‌اند، این ویژگی را دارند و دوربین همچون یک سوم‌شخص ناظر و یک روانکاو متبحر عمل می‌کند طوری‌که خود را غرق در فیلم رها می‌کنیم. 

نگاه گدار به مقولهٔ زن نیز در این فیلم تفکربرانگیز است. دید جامعه‌شناسانهٔ او دربارهٔ زن و ماهیت او وابسته به فطرت زن است؛ زن می‌تواند یک قدیسه باشد یا یک فاحشه، و این کاملاً به خودش بستگی دارد. رفتار عجیب پاتریشیا (با بازی جین سیبرگ) نسبت به دوست‌پسرش یا اجتماع بسیار خوب و روان‌شناسانه پردازش شده و البته بازی درخشان جین سیبرگ نیز به درک این موضوع بسیار کمک می‌کند. انگار که فیلمساز می‎خواهد بگوید زن چه در اجتماع باشد و چه در انزوا باز هم یک زن است؛ می‌تواند هرطور که دلش بخواهد زندگی کند، می‌تواند یک قدیس باشد یا فاحشه. همه‌چیز در دستان خودش است. پاتریشیا معمای بزرگ فیلم است. میشل را کم‌وبیش می‌توانیم حدس بزنیم. او مثل یک گانگستر رفتار می‌کند، چهره‌‌ای خونسرد دارد که زیر آن ترس پنهان شده و ناامیدی‌اش زیر آن لبخند جذاب پنهان است، اما پاتریشیا چطور؟ به‌نوعی هرگز آن‌طور که فکر می‌کند مهم است، نیست. او غرق در دنیای توهمی خویش است. او اطلاعات شگفت‌انگیزی در مورد میشل دریافت می‌کند (اینکه او یک قاتل است، متأهل است، بیش از یک نام دارد)، ولی با چنان بی‌اعتنایی آشکاری رفتار می‌کند که متعجب می‌شویم و احتمال می‌دهیم او هیچ‌چیز برایش مهم نیست. همان زنی که هرطور دلش بخواهد رفتار می‌کند؛ در هر قالبی که خودش صلاح بداند، نه آنچه دیگران فکر می‌کنند.

فیلمبرداری این فیلم بی‌نظیر است. گدار در این فیلم نورپردازی فانتزی را تحقیر کرد. او حتی قبل از اینکه دوربین‌های سبک‌وزن امروزی در دسترس باشد، از تکنیک‌های دستی استفاده کرد. او یک شات بلموندو را طوری زمان‌بندی کرد که چراغ‌های خیابان شانزه لیزه پشت سرش روشن شد. یک قاب بی‌نظیر با نور پس‌زمینه زیبا از بلموندو در رختخواب و سیبرگ که در کنار تخت نشسته است، هر دو سیگار می‌کشند، و نور پنجرهٔ آن‌ها را ابری فرا گرفته است. این یکی از فیلم‌های کلیدی موج نو فرانسه بود که سینمای کلاسیک و خوش‌ساخت فرانسه را رد کرد، به چالش کشید و سبک شخصی خشن‌تر و تجربی‌تر را پذیرفت. حتی تیتراژ فیلم یک فراخوان موج نو است که نه تنها کارگردانی گدار بلکه یک داستان اصلی از فرانسوا تروفو را نیز شامل می‌شود. جالب است بدانید گدار فیلمنامهٔ فیلمبرداری هر روز را صبح همان روز می‌نوشت. چه چیزی از این آوانگاردتر؟ کلود شابرول، فیلمساز برجستهٔ فرانسوی، نیز طراح تولید و مشاور فنی بود. فکرش را بکنید. تمام بزرگانی چون تروفو، شابرول و ملویل دست در دست هم دادند و کمک کردند تا گدار چنین شاهکاری را خلق کند. گدار یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان سینمای جهان بود و بی‌شک جهانِ سینما بدون او چیزی را کم خواهد داشت. هر چند آن‌قدر شاهکار خلق کرده که بشود بارها و بارها آن‌ها را به تماشا نشست و هربار چیز جدیدی در فیلم‌هایش کشف کرد. اما برخی هنرمندان چنان بزرگ‌اند که آدم دلش می‌خواهد مرگ هرگز سراغشان نمی‌آمد و همیشه می‌توانستند خلق کنند. افسوس که چنین نیست. اما گدار در فیلم‌هایش جاودانه خواهد ماند.

این فیلم در تعدادی از کتابخانه‌های مترو ونکوور ازجمله ونکوور، بخش نورث ونکوور، وست ونکوور، برنابی و کوکئیتلام (پخش آنلاین) در دسترس است که می‌توانید آن را به رایگان امانت بگیرید. همچنین می‌توانید این فیلم را از طریق سرویس‌های پخش فیلم آنلاین مانند پرایم آمازون (با خرید اشتراک شبکهٔ Hollywood Suite) تماشا کنید. 

آرام روانشاد نویسندهٔ این مطلب، روزنامه‌نگار و مدیر کانال سینمایی اوتوپیاست. کانال سینمایی اوتوپیا به معرفی و نقد آثار برتر سینمای جهان می‌پردازد. همچنین در کنار سینما مطالبی در حوزهٔ فلسفه و ادبیات هم با مخاطب به‌اشتراک می‌گذارد. با پیوستن (Join) به این کانال، به یک نشریهٔ سینمایی، هنری آنلاین در سطح بالا دسترسی پیدا خواهید کرد.

https://t.me/Utopiafilm


*کایه دو سینما (به فرانسوی: Cahiers du cinéma، به معنی دفترچه‌های سینما) یک مجله سینمایی تأثیرگذار و معتبر فرانسوی است که در سال ۱۹۵۱ توسط آندره بازن، ژاک دونیول-والکروز و ژوزف-ماری لودوکا بنیان گذاشته شد.

ارسال دیدگاه